هیچ

ساخت وبلاگ

بنگر به جهان، چه طرف بربستم هیچ
 وز حاصل عمر، چیست در دستم هیچ
شمع طَرَبم، ولی چو بنشستم هیچ
 من جام جم‌ام، ولی چو بشکستم هیچ

افسوس که بی‌فایده فرسوده شدیم
وز داسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم
نابوده به کام خویش نابوده شدیم

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده براُفتد نه تو مانی و نه من

از من اثری ز سعی ساقی مانده‌ست
وز زمزمه‌ی عِطر اقاقی مانده‌ست
وز باده‌ی دوشین قدحی بیش نماند
از عمر ندانم که چه باقی مانده است...

بی گفت و گو همین است روزگار من با هراز جهدی که برای زندگی کردم، هیچ!

بشنویدم   

 

مسافر مهتاب...
ما را در سایت مسافر مهتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fanoooooosa بازدید : 115 تاريخ : جمعه 22 آذر 1398 ساعت: 11:21