مجبور شدم آخر جواب بدم گفتم که برم خورده از من اجازه نگرفتین و اونجا دیگه خونه مادر جونتون نیست ...قلبم تالاپ تولوپ زد از دهنم در اومد انگار ، چشام چپکی می رفت ، گفتم اونجا خونه منه و پولشو دادیم ، سخت بود ، حرف زدن برام از سکوت کردن سخت تر بود ، انگار تو یه صحنه نمایش وسط نور و تصویر صدا گیر کرده بودم جایی بودم که نباید می بودم اما بالاخره اولین کنش من با کسانی که تابه حال خیلی در براب, ...ادامه مطلب
مجبور شدم آخر جواب بدم گفتم که برم خورده از من اجازه نگرفتین و اونجا دیگه خونه مادر جونتون نیست ...قلبم تالاپ تولوپ زد از دهنم در اومد انگار ، چشام چپکی می رفت ، گفتم اونجا خونه منه و پولشو دادیم ، سخت بود ، حرف زدن برام از سکوت کردن سخت تر بود ، انگار تو یه صحنه نمایش وسط نور و تصویر صدا گیر کرده بودم جایی بودم که نباید می بودم اما بالاخره اولین کنش من با کسانی که تابه حال خیلی د,حکایتی,داریم,آنها,صورت,تهیشان,رابزک,کنند ...ادامه مطلب